وبلاگ رسمی علی ترکاشوند | ||
|
شیعه نامه « اشعار مرحوم محمد رضا آقاسی »بشنو از نی چون حکایت می کند شیعه را در خون روایت می کندای شمایان! آشنا با درد من * نور چشمان بیابانگرد من *بنگرید آواره تبعید را *آن که از نااهل سرپیچید٬ را * گرد این تبعید بر دامان من * مهر تأئیدی است بر ایمان من *ناله من نطفه در تبعید بست * زیر بار «فاستقم» پشتم شکست *نعش من تا مرگ بی چون و چرا * می کشد بر دوش تابوت مرا *حال ما را از اباذر بازپرس * وز عقابان شیوه پرواز پرس * کیستم؟ دلداده درد آشنا * سینه ای با تیغ نامرد آشنا *من کیم ؟ زندیق بی نام و نشان *کز برم دل می رود دامن کشان *من چه گویم؟ یک رگم هشیار نیست *شیعه را با کار عالم کار نیست *کار من بی پا و بی سر رفتن است *وز مسلمانی٬ فراتر رفتن است *شهوت فرماندهان روم و ری *می برد سرهای ما را روی نی *بشنو از نی چون حکایت می کند * شیعه را در خون روایت می کند *شیعه یعنی بازتاب آسمان *بر سر نی٬ جلوه رنگین کمان *از لب نی بشنوم صوت تو را * صوت« انی لا اری الموت تو را » *پرچم زلفت رها در باد شد * وز شمیمش کربلا ایجاد شد *و آنچه شرح حال خویشان تو بود *تاب گیسوی پریشان تو بود *می روی بر نیزه تا شام خراب *تا لبی تر سازی از تشت شراب *می سزد نی نکته پردازی کند *در نیستان آتش اندازی کند *صبر کن! نی از نفس افتاده است *ناله بر دوش جرس افتاده است * کاروان بی میر و بی پشت و پناه *در غل و زنجیر می افتد به راه *می رود منزل به منزل در کویر *تا بگوید سّر بیعت با غدیر *خواب می دیدم که در بیداری ام *در مسیر کاروانی جاری ام *کاروانی بی سر و بی سرپرست *غل به گردن٬خشک لب٬تاول به دست *کاروان از بس که آتش دیده بود *اشک در چشمانشان خشکیده بود *شیعه یعنی امتزاج نار و نور *شیعه یعنی رأس خونین در تنور *شیعه یعنی « سابقون السابقون » *شیعه یعنی یک تپش عصیان و خون *شیعه باید آبها را گل کند *خط سوم را به خون کامل کند *خط سوم٬ خط سرخ اولیاست *کربلا بارزترین منظور ماست *شیعیان! مدیون خون کیستید؟ *زنده از رقص جنون کیستید؟ *کیست تا اسلام را یاری کند؟ *حکم حق را در زمین جاری کند؟ *کیست تا پرچم٬ به دوش خون کشد *شیعه را ازخواب خوش بیرون کشد؟ *شیعه کی از مرگ٬ پروا می کند؟ *پرچم دین را ز سر٬ وا می کند؟*شیعه کی تسلیم فحشا می شود؟ *فسق را محو تماشا می شود؟ *کربلا بر شیعه نا مکشوف نیست *حکمتش جز امر بالمعروف نیست *امر بالمعروف٬ نهی از منکر است *شیعه بی امر و بی نهی٬ ابتر است *شیعیان! فرهنگ عاشورا چه شد؟ *پرچم خون رنگ عاشورا چه شد؟ *روز عاشورا کجا بودیم ما؟ *در کدامین خانه فرسودیم ما؟ *گفت مولا: « کل ارضِ کربلا » *شیعه یعنی غربت و رنج و بلا *شیعه بی درد! زخم بی نمک! *بس کن این« یا لیتنی کنت معک » *کربلا غوغاست٬ ساز و برگ کو؟ *ظهر عاشوراست٬ شور مرگ کو؟ *ظهر عاشورا« فاین تذهبون » *«لم تقولون ما لا تفعلون؟» *شیعه یعنی شرح منظوم طلب *از حجاز و کوفه تا شام و حلب *شیعه یعنی یک بیابان بی کسی *غربت صد ساله بی دلواپسی * شیعه یعنی صد بیابان جستجو *شیعه یعنی هجرت از من تا به او *شیعه یعنی تندر آتش فروز *شیعه یعنی زاهد شب٬ شیر روز *شیعه یعنی شیر٬ یعنی شیر مرد *شیعه یعنی تیغ عریان در نبرد *شیعه یعنی تیغ٬ تیغ مو شکاف *شیعه یعنی ذوالفقار بی غلاف *شیعه پر در رنگ آبی می کند *آسمان را آفتابی می کند *شیعه یعنی عشق بازی با خدا *یک نیستان تک نوازی با خدا *شیعه یعنی هفت خطّی در جنون *شیعه توفان می کند در «کاف» و «نون» *شیعه یعنی نشئه جام بلا *شیعگی یعنی قیام کربلا *آه از آن ساعت که طفل تشنه لب *لب گشود از خنده در اوج طلب *کربلا گفتم٬ کران را گوش نیست *ورنه از غم بلبلی خاموش نیست *بلبلان چه چه ز ماتم می زنند *روز و شب از کربلا دم می زنند *هر نظر بر غنچه ای تر می کنند *یادی از غوغای اصغر می کنند *هر زمانی می روم در باغها *می گدازد دل ز یاد داغ ها * غنچه می بینم دلم پر می زند *بوسه بر قنداق اصغر می زند *گفت: یا مولا منم قربان تو *جان من گردد بلا گردان تو *گفت: بابا٬ بی برادر مانده ای؟ *بی کس و بی یار و یاور مانده ای؟ *گر تو تنهائی٬ بگو من کیستم؟ *اصغرم٬ اما نه٬ اصغر نیستم! * ای پدر حرف مرا در گوش گیر *خیز و این قنداقه در آغوش گیر *خیز و اسماعیل را آماده کن *سجده ی شکری بر این سجاده کن *خیز و با تعجیل٬ میدانم ببر *بر سر نعش شهیدانم ببر *تا بپیوندم به خیل لاله ها *تا نسوزم بیش از این از ناله ها *من مگر سبط پیمبر نیستم؟ *از جوانان تو کمتر نیستم *تشنه ام٬ اما نه بر آب فرات *آب می خواهم٬ ولی آب حیات *آب در دست کمان دشمن است *تیر آن نامرد احیای من است *می سزد فرزند قربانی کنی *تیر را دعوت به مهمانی کنی *عید قربان خون خضابم می کند *تیر چون سرب مذابم می کند *آتش اقیانوس را آواز داد *آخرین ققنوس را پرواز داد *خون اصغر آسمان را سیر کرد *خواب زینب را چه خوش تعبیر کرد *زینب آیا سر به محمل می زند؟ *کاروان را زخمه بر دل می زند؟ *مطرب آیا می زند راه مجاز؟ *تا بگوید نکته ها با اهل راز؟ *آری٬ او تار محبت می زند *سر به دیوار محبت می زند *گاه می ریزد به دامن ناله را *بغض تلخ تاول و تبخاله را *ای پرستار پرستو های من *مرهم زخم تکاپو های من *ای زبان صدق و تصدیق و صفا *اولین بیمار چشمت٬ مصطفی *عصمت زهرا! عزیز مرتضی! *در تو جاری رستخیز مرتضی *عصر عاشورا٬ علم در دست توست *کرسی و لوح و قلم در دست توست *زینب ای پیغمبر فریاد و خون *شاهد« انا الیه راجعون» *غنچه ها را گرچه پرپر کرده ام *کوله بارت را سبکتر کرده ام *ظهر عاشورا که زیر خنجرم *دست بگشا٬ سایه افشان بر سرم * نظرات شما عزیزان: برچسبها: |
|